یکی بود یکی نبود
..........
.
......
دبیرستان تموم شد رفتیم دنبال سربازی
من و تعدادی شدیم سپاهی دانش و ناف ما را با این شپاهی شدن با معلمی بریدن
ولی بعضی از رفقا شدن سرباز صفر و دوسال تو پادگان ها سربازی راتموم کردن .
.............
من شدم معلم و اونا وفتن دنبال کارای دیگه .
بعضی تو اداره ها استخدام شدن و بعضی رفتن کارخونه راوند
بعضی رفتن رو قالی
جوشکار ی
تعمیر یخچال
کشاورزی
بنایی
مرغداری .
تعمیر ماشین ..صافکاری
و کارای دیگه ....
.........
این دوران ادامه داشت تا کم کم رسید به سال 70.
هر کسی دنبال کار خودش بود تا یکیشون یه دستگاه اگزوز سازی اورد
یه کار گاه درست کرد و چون اگزوز یه کالای مصرفی بود کارش گرفت
